هنر از اسطوره میآید/ بازشناسی نمادهای بومی در تئاتر و سینما

در نشست نقد و بررسی کتاب «نمادها و نشانهها در ادبیات نمایشی» مطرح شد که هنر، بدون پیوند با اسطوره و آیین، هویتی ندارد و زبان راز و نماد، کلید فهم جهان معنا در تئاتر و سینماست. این اثر تلاشی است برای بازشناسی نمادها و نشانههای ایرانی و ارائه نگاهی بومی به ادبیات نمایشی.
به گزارش میزهنری،به نقل از روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، نشست نقد و بررسی کتاب «نمادها و نشانهها در ادبیات نمایشی» از سلسله نشستهای «رواق تورق» با حضور میرجلالالدین کزازی، سیدمصطفی مختاباد، وحید گلستان، محمد عارف و علی عباسی روز یکشنبه (۱۶ شهریور ۱۴۰۴) در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
سینما بدون مردمشناسی نمیتواند با جهان ارتباط بگیرد
در ابتدای این نشست محمد عارف با اشاره به لزوم کاربردی کردن عناصر و نشانههای نمادین در سینما، تئاتر و ادبیات گفت: دغدغه من برای نگارش این اثر از ۲۰ سال پیش آغاز شد؛ به نظرم در ترجمان نشانه و نماد در ایران تشتت وجود داشت به همین دلیل تصمیم گرفتم در این حوزه غربالگری انجام دهم.
این نویسنده و انسانشناس با بیان اینکه سینما و تئاتر ما با مردمشناسی در دنیا مطرح است، عنوان کرد: اگر این دو حوزه به مردمشناسی توجه نداشته باشند، نمیتوانند با دنیا ارتباط بگیرند؛ سینمایی از ایران با مردم جهان ارتباط میگیرد که فولکلوریست و مردمشناس باشد و ابعاد مختلف انسانشناسیِ هنر ایران را بشناسد. دنیا نیازمند شنیدن و دیدن این موارد است.
وی همچنین مطرح کرد: ایران ما از دوره ایلامی سرشار از نمادها، نشانهها و تمثیلهاست ولی امروزه در دانشگاههای ما اروین پانوفسکی به عنوان الگوی این حوزه مطرح شده است. من در این کتاب درباره انسانشناسان مختلفی که در این زمینه در دنیا حرفی برای گفتن داشتند سخن گفتم تا دانشجویان بدانند هم لازم است بشناسیم و هم تولید کنیم.
این پژوهشگر به تفاوت بین نماد و نشانه اشاره و عنوان کرد: در پایان این کتاب ۱۴۰ عنصر، نماد، نشانه، تمثیل یا آیکونی که در ایران وجود دارد را ذکر کردم و معنا و نشانه آن را هم گفتهام. در این صورت وقتی مثلا عنصر عقرب را در سینما به کار میبریم مفهوم آن را متوجه میشویم.
محمد عارف در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه «آیکون» ویژگی و ساختار دارد و تلفن همراه و وسایلی از این دست آیکون نیستند، گفت: یک اثر حتما باید نقاشی یا هنرهای تجسمی باشد، انسان در آن دیده شود یا تمثیلی از انسان در آن وجود داشته باشد و در نهایت حتما باید روایتگری کند تا بتوان به آن آیکون یا نماد گفت.
دانشی میاندیشیم اما اسطورهای رفتار میکنیم
در ادامه این نشست میرجلالالدین کزازی با اشاره به اینکه امروز روزی زیباست برای من که در میان خداوندگار خامه باشم، ادامه داد: خداوند خامه و اهل قلم بودن، کاری خرد و خام و آسان نیست؛ به سالها پژوهیدن و پیش از آن، آموختن و سپس اندیشیدن. دانشگاه راستین دانشگاهی است که این سه آرمان را دارد. آموختن نخستین است؛ میآموزیم تا بتوانیم پژوهیدن. اما با پژوهش کار به پایان نمیرسد. باید راه ببریم به سومین آماج و آرمان یعنی همان اندیشیدن. خداوند خامه آن است که آموخته و پژوهیده است و شایستگی آن را یافته، خامه را بردارد و بنویسد. چه چیز را بنویسد؟ آنچه که دیگران نوشتهاند؟ این کار بیهوده است و هیچ سودی در آن نیست. آنچه را که خود اندیشیده و یافته است را باید بنویسد.
وی اضافه کرد: همه چیز در جهان به ما آدمیان بازمیگردد؛ ما هم به ناچار اگر بخواهیم داد آدمی بودن را بدهیم باید به «او» بازگردیم. زبانی که ما میتوانیم به رسایی در سخن گفتن نخست با خویش و سپس با او به کار بگیریم، زبان راز و نمادها است. ما در راز و نیازهای خود باید زبان ویژه خویش داشته باشیم چون هر راز و نیازی ویژه کسی است که بدان دست مییازد اما زبانی فراخور و فراگیر هم هست هنگامی که میخواهیم از یافتههای خود با دیگران سخن بگوییم.
کزازی ادامه داد: این دوست دانشور، خرمخوی و فروتن، دکتر عارف در این دفتر کوشیده است این زبان دوم را بر ما روشن بدارد. دانستهها و آزمودههای خود را با ما در میان بگذارد. در این کار من برآنم که کامگار بوده است؛ دفتری را پدیدآورده که از دید من بیپیشینه است و همتایی ندارد. با مطالعه بخشهایی از این کتاب به زمینههایی پی بردم که بیپیشنه بود و از آنها آگاهی نداشتم و بیهیچ پروا میگویم این اثر گونهای دانشنامه است. بخشهایی که در این کتاب بررسی شده اگر ژرفتر کاویده شود پایهای خواهد شد برای دانشنامهای که در چندین پوشینه نوشته خواهد شد.
این شاهنامهپژوه با اشاره به اینکه سرگذشت اندیشهورزانه و ذهنی آدمی را از نگاهی بسیار فراخ میتوان به سه بخش اسطوره، فلسفه و دانش تقسیم کرد، مطرح کرد: بنیادها در اسطوره ریخته میشود؛ آنچه این سه را از هم جدا میدارد شیوه شناخت است نه ارزش. کسانی میگویند روزگار اسطوره و حتی فلسفه سرآمده و ما در روزگار دانشیم. من برآنم این دیدگاه یکسره بیپایه است. اسطوره میتواند زمینههایی را بر ما آشکار بدارد که نه با فلسفه و نه با دانش نمیتوانیم راهی بدانها بیابیم. ما هماکنون در روزگار دانشیم اما در نهانگاه خود به اسطوره بازگشتهایم. دانشی میاندیشیم اما اسطورهای رفتار میکنیم. روزگار ما روزگار نماد و راز و آیکون و شمایل است.
میر جلالالدین کزازی در پایان سخنان خود گفت: ما دو گونه نماد میتوانیم داشت؛ یکی نماد راستین یا اسطورهای، در برابر آن نماد ادبی یا دروغین قرار دارد. روا نیست این دو را با هم درآمیزیم در میان این دو نماد در دو ویژگی بنیادین و ساختاری جدایی است؛ در نماد راستین و اسطورهای، ناخودآگاهی، پایگاه نماد است و پدیدآور آن مردم هستند. در نماد ادبی خودآگاهی درکار است و پدیدآورنده نماد نویسنده یا سخنور است.
تئاتر از ابتدا بستر نشانه بود
سیدمصطفی مختاباد نیز در نشست نقد و بررسی کتاب «نمادها و نشانهها در ادبیات نمایشی» ضمن بیان اینکه در این حوزه در خلا قرار داریم، عنوان کرد: پژوهشگرانی که سالها تدریس کردند و به پژوهش مشغول بودند، میتوانند این خلا را جبران کنند. ما در تئاتر این دریچه و زاویه دید را نداشتیم و شما جزو اولین نفراتی هستید که به حوزه انسانشناسی تئاتر ورود کردید؛ امیدوارم اثر بعدی شما در این خصوص باشد.
او به نشانهشناسی در تئاتر اشاره کرد و ادامه داد: در این کتاب به نمادها، نشانهها و سمبلها اشاره شده است، اما باید به این موضوع نیز پرداخت که نشانهشناسی در تئاتر به چه معناست. در این حوزه آثار ترجمه بسیاری وجود دارد اما در ادبیات نشانهشناسی تئاتر پا را فراتر از ترجمه نگذاشتهایم. ما در بحث نظریهپردازی و تولید اندیشه نشانهشناسی تئاتر، سوالات بسیار داریم.
این استاد دانشگاه افزود: تئاتر از ابتدای شکلگیری بستر نشانه بوده است؛ اکنون در سراسر دنیا نشانههای ساختگی یکسان وجود دارد. ۲۱ نشانه در تئاتر داریم که اگر کارگردان یا دراماتولوژ میخواهد بُعد استعلایی صحنه را از نظر نشانهها ارتقا دهد باید به این نشانهها اشراف داشته باشد و به همین دلیل وجود چنین آثاری ضروری به نظر میآید.
سیدمصطفی مختاباد در پایان سخنان خود گفت: این کتاب دریچهای جدید روبه نشانهشناسی و نمادشناسی باز کرده است. امیدوارم پژوهشگران سراغ تئاتر بومی ایران بروند که در نقاط مختلف کشور پراکنده است مانند خیمهشب بازی، تعزیه و روحوضی و به بررسی آن بپردازند.
اثر هنری بدون اسطوره هویت ندارد
علی عباسی دیگر سخنران این نشست با بیان اینکه کتاب «نمادها و نشانهها در ادبیات نمایشی» اثر بومی ایران است، گفت: مهمترین ویژگی این کتاب این است که هنر و آیینهایی را انتخاب کردید که از درون آن، نمادها بیرون میآید و از درون نمادها، نظریهها استخراج میشود. در این اثر نوعی بومیسازی اندیشه صورت گرفته است. من این اثر را بیشتر نماد میدانم به این دلیل که مثلا در آن از تعزیه یاد کردهاید، جنس تعزیه آیین است و همه چیز آن نماد است و نشانهای در آن دیده نمیشود.
وی اضافه کرد: بین نشانه و نماد تفاوت فاحشی وجود دارد در هر دو رابطه دال و مدلول دیده میشود اما در نشانه رابطه این دو «قرارداد» است؛ وقتی کنشی وجود داشته و یک نفر آن را کشف کرده است به آن کنش نماد میگوییم. نماد امر شهودی و کشف است در صورتی که نشانه قراردادی و شناختی است؛ یعنی چیزی که جای چیز دیگری مینشیند.
علی عباسی در پایان گفت: اثر هنری باید هویت داشته باشد و هویت خود را از آیین و اسطوره میگیرد. پس اگر ردپای اسطوره نباشد، نمیتوانید اثر هنری پیدا کنید. اسطور تکرار کنش الگوی آغازین است با این شرط که به کنش آگاه باشید.