روز ملی سینما:نماد ناکامی یا فرصت برای بزرگداشت هنرمندان واقعی؟

به گزارش میزهنری،در این نوشتار، رویکرد تعیین روز ملی سینما در ایران به چالش کشیده شده است. نویسنده بر این باور است که به جای بزرگداشت چنین مناسبتهایی، بهتر است به پاسداشت هنرمندان برجستهای که به سینمای ایران اعتبار بخشیدهاند، بپردازیم. همچنین، ضعفهای ساختاری و مدیریتی موجود در سینما مورد انتقاد قرار گرفته و تأکید شده است که تا زمانی که افراد متخصص و دلسوز در رأس امور هنری قرار نگیرند، بهبود چشمگیری در وضعیت سینما حاصل نخواهد شد.
برای بررسی کامل نظرات و تحلیلهای ارائهشده، با ما همراه باشید و متن کامل را مطالعه کنید.
▪︎ دقیق نمی دانم دیگر کشورها نیز روزی به نام روز ملی سینما دارند یا فقط دست گلی است که مانند همیشه در ایران به آب داده شده.
تاریخ آمدن دوربین به ایران توسط مظفرالدین شاه و ابراهیم خان عکاسباشی،هرچند اتفاق مهمی است،اما نه آن قدر مهم که روزی را به نامش ثبت شود.
اکنون کشوری،حتی از نوع میکروسکوپی اش در جهان وجود ندارد که دوربین به آنجا وارد نشده باشد،آیا روزی که چنین اتفاقی در آنها افتاده را جشن گرفته و نامی برای آن برگزیده اند؟!
آیا در آمریکا و دیگر کشورهای صاحب سینما چنین روزی وجود دارد؟من نشنیده ام،یعنی سوادم در همین حد است!
اگر یک روز جهانی برای سینما وجود داشته باشد، پذیرفتنی است،اما اینکه بی دلیل بخواهیم چنین روزی را مقرر کنیم،به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.هنوز در سینمای ایران اتفاق چندان مهمی نیفتاده که بتوان آن را بهانه ای قرار داد برای جشن گرفتن.
سینمای ایران از لحاظ تکنیکی و محتوایی چند سال نوری از کشورهای صاحب سینما عقب است،اما به جای آنکه تلاش شود فاصله ها را پر کنند،به حاشیه رفته و روز ملی سینما را کشف می کنند که هیچ ربطی به پیشرفت و حتی احترام به سینما ندارد!
برای همین چنین روزهای من درآوردی را باور نداشته و ندارم.چه رسد به آنکه مطلبی در مدح آن نوشته و تبریک بگویم.
در همین ایام که حاشیه پردازان از روز ملی سینما می گویند و می نویسند تا خود و مردم را سر کار بگذارند!اتفاق بسیار مهم،اما دردناکی در عالم هنر ایران افتاد که برای عاشقان هنر بسیار مهم تر از روز بی معنای سینماست.
درگذشت هنرمندی فرهیخته و ذوالفنون مانند زنده یاد پری صابری،هر اتفاق هنری را تحت شعاع قرار داده و می دهد،به خصوص روز ملی سینما را.
بنابراین،باید در این ایام از پری صابری یاد شود،نه روز سینما. مگر چه اتفاق مهم یا نیمچه مهمی در سینمای ایران افتاده که بتوان برای آن جشن گرفت،آن هم با حضور برخی از شبه سینماگران بی سواد،مدعی و تمامیت خواه که خود را مالک مملکت سینما دانسته و می دانند؟
ناخن شکسته انگشت کوچک پری صابری که این همه به هنر تئاتر و ادبیات ایران خدمت کرده و امثال او،هزاران بار با ارزش تر از صدها شبه سینماگر بی سواد و گنده دماغ است.
پس باید در این روز،فقط از پری صابری نوشت و گفت که باقیات صالحاتی از خویش به یادگار گذاشته.از هنرمندی که شکوه ادبیات فارسی را روی صحنه نمایش به تماشا گذاشته،تالار مولوی را برای اجراهای دانشجویی راه اندازی کرده،چندین ترجمه دارد و…نه از کسانی که به جز ضربه زدن به هنر و سینمای ایران،کار دیگری نکرده و نخواهند کرد.
در ایام درگذشت بزرگ بانوی تئاتر،به عنوان فردی که ادعای عشق و عرق به ایران بزرگ و هنر آن را دارد،اگر از روز کذایی ملی سینما بنویسم و بگویم،خیانت به هنر این سرزمین کهن و بزرگان اش خواهد بود.بنابراین چنین گناهی را مرتکب نشده و نمی شوم.
اگر اتفاق مهم و تاثیرگذاری نیز در عرصه سینمای ایران می افتاد، مانند موفقیت فیلم های ایرانی در باکس آفیس جهانی،از این واقعه مهم می نوشتم.صدحیف که با وجود مدیران ناتوان بخش دولتی و خصوصی سینما و شبه سینماگران تمامیت خواه و آلت دست برخی از سیاستمداران بی سیاست و کیاست،چنین روزی رخ نخواهد داد و حسرت به دل خواهیم مرد!
شبه سیاستمدار،شبه سینماگر،شبه مدیر،شبه هنرمند و…بسیار داشته و داریم،اما چند نفر مانند استاد پری صابری را داریم که هم صاحب هیبت و همت بود و هم توانا در عرصه هنر تئاتر و ادبیات؟
کدام مسوولیت را به امثال او داده ایم تا هنر تئاتر را اعتلا بخشیده و جوانان توانمدی را آموزش و پرورش داده تا روی صحنه های تئاتر بدرخشند؟پری صابری پرورده دست بزرگان این هنر بوده که به این جایگاه رسید.
آیا با راه اندازی رشته های تئاتری در دانشگاه ها و مراکز آموزشی دیگر که تکنیک های نمایشی را فقط از روی کتاب برای دانشجویان و هنرجویان می خوانند،تئاتر ایران ارتقا می یابد؟هرگز.
شاهد این ادعا بسیاری از نمایش های مادون ضعیفی است که پس از دهه 60،به ویژه در این 30 سال اخیر روی صحنه رفته و می روند.
پری صابری در دوران دانشجویی فیلم کوتاهی براساس یکی از رباعیات خیام ساخت که به عنوان بهترین فیلم دانشجویی۱۹۵۴فرانسه برگزیده شد.اگر در این عرصه نیز فعالیت می کرد،مطمئنا قله نشین می شد.
بانو صابری زمانی که مدیر فعالیتهای فوق برنامه دانشگاه تهران بود، تالار مولوی را تأسیس کرد.اگر فردی مانند وی مدیرکل هنرهای نمایشی ایران بود، وضعیت تئاتر ایران به این حال و روز می افتاد؟!
اینکه چرا وزرای ارشاد و مدیران رده بالای آن،بزرگان عرصه هنر را مسندنشین نکرده و نمی کنند،جای سوال دارد!
كارشناس ،منتقد و پیشكسوت سینما