اخبارسینما و تئاتر

نقد و بررسی فیلم‌های کوتاه در«پاتوق فیلم کوتاه» برگزار شد

نشست نقد و بررسی ششمین جلسه از فصل دهم پاتوق فیلم کوتاه با حضور «شهرزاد امیرشاه‌کرمی» و به میزبانی «تی‌یام یابنده» برگزار شد.


به گزارش میزهنری،به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، در این جلسه، فیلم‌های‌ کوتاه «ایلی‌ها» به کارگردانی رضا دانش‌پژوه، «حلما» به کارگردانی آسمان طوسی، «تبر» به کارگردانی مشترک مهدی گنجی و مجید حقیقت، «شازده کوچولو» به کارگردانی عمار خطی و فیلم کوتاه «مارونی» به کارگردانی مشترک آلونو دیمیتری، گویتیت ماکسیم، پلاتا لوکاس، نگوین نگوک مای، ماتوسچاک گویلیان، آرژنتیری فلور، کورتل هوگو از کشور فرانسه روی پرده رفت و در ادامه شهرزاد امیرشاه‌کرمی منتقد سینمایی همراه با تی‌یام یابنده به‌عنوان فیلمساز و میزبان برنامه با کارگردانان این آثار به گفت‌وگو نشستند.

پس از نمایش فیلم‌های کوتاه ششمین جلسه از فصل ده پاتوق فیلم کوتاه، کتاب «نوشتن فیلم کوتاه»، توسط پونه ظفرنیا به مخاطبان معرفی شد. این کتاب نوشته پاتریسیا کوپر- کن دانسیگر و ترجمه پیمان فلاحی توسط انتشارات انجمن سینمای جوانان ایران و انتشارات آبان به چاپ رسیده است. این کتاب، دانش‌آموز و فیلمنامه‌نویس تازه‌کار را از طریق فرآیند داستان‌گویی از مفهوم، به تجسم، دراماتیسم، شخصیت‌پردازی و گفت‌وگو می‌برد و به آنها می‌آموزد که چگونه یک روایت دراماتیک خلق کنند که کوتاه و کامل باشد.

چالش‌های روایت پایانی و ضرورت عمق‌بخشی به شخصیت‌ها

درابتدا فیلم کوتاه حلما به کارگردانی آسمان طوسی بررسی شد و تی‌یام یابنده در سخنان خود با اشاره به نوع روایت فیلم گفت: وقتی از پایان‌بندی باز صحبت می‌کنیم، منظورمان این نیست که پایان فیلم رها باشد؛ این هم خود یک نوع پایان‌بندی محسوب می‌شود. قاب تصویر ممکن است احساس نشود اما دیده می‌شود و مدیا همان تصویری است که باید بیش از همه مورد توجه قرار گیرد.

او با اشاره به مقایسه آثار پیشین کارگردان افزود: به نظر من فیلم‌های قبلی کارگردان بهتر بودند. حرکت‌های دوربین روی دست چندان موفق نبود و می‌توانست اجرای بهتری داشته باشد. در یک فیلم داستانی، نکته اصلی فاصله میان بحران (Crisis) و نقطه اوج (Climax) است؛ این دو نیازمند پس‌زمینه‌سازی کافی‌اند که در این فیلمنامه وجود نداشت. شاید به این دلیل که این فیلم با اشل فیلم بلند طراحی شده و در قالب فیلم کوتاه به‌درستی درنیامده است.

یابنده همچنین تاکید کرد: ای کاش برخی تلاش‌های واقعی کارگردان برای گرفتن سرپرستی یک کودک در فیلم کات می‌خورد و وارد روایت می‌شد.

آسمان طوسی کارگردان «حلما» در توضیح اثر خود گفت: نسخه‌ای که دیدید چند دقیقه کوتاه‌تر شده است. شخصیت مادر در فیلم در مرحله آزمایشی است و ما با شخصیتی افسرده مواجهیم که پس از فوت مادرش تصمیم می‌گیرد کودکی را به فرزندی بگیرد. قرار بود روایت را از جایی آغاز کنم که کاراکتر کودک را از بهزیستی تحویل می‌گیرد و به شهربازی می‌برد. شخصیت اصلی به‌طور مقطعی به دلیل شرایط، اندکی ناراحت بود و تصمیم داشت به‌عنوان یک زن تنها سرپرستی یک کودک را بر عهده بگیرد.

او درباره انتخاب زبان بصری اثر توضیح داد: برای نشان دادن استیصال کاراکتر، در ۱۵ دقیقه از قاب، فضای خاکستری و رنگ استفاده کردیم. این فیلم برآمده از شرایط زندگی شخصی من است. می‌خواستم ادای دینی داشته باشم و عامدانه خودم در نقش اصلی بازی کردم، چراکه خودم تلاش کرده بودم کودکی را به فرزندی بگیرم.

شهرزاد امیرشاه‌کرمی، منتقد این جلسه در تحلیل خود از فیلم اظهار داشت: فیلمساز به نکته درستی اشاره کرده است؛ این‌که یک زن مجرد می‌تواند فرزندی را به عهده بگیرد. اما به نظر من این ایده مناسب مدیوم فیلم کوتاه نبود. ما با کاراکتری مواجه بودیم که در زمان و مکان محدود و در برشی کوتاه از زندگی روایت می‌شود.

او ادامه داد: کنش پایانی و برگرداندن کودک کاری سخت و دشوار بود. آنچه ما انتظار داشتیم، دیدن استیصال و درماندگی بیشتری در شخصیت اصلی بود که کمتر به نمایش گذاشته شد. فیلمساز نباید بیش از حد به اثر خود متصل باشد و برای توضیح فیلم الصاق شود، چراکه ما اطلاعات لازم درباره کاراکتر را دریافت نکردیم. وقتی قرار است شخصیت را به کنش پایانی برسانیم، نیاز داریم بیشتر درباره گذشته او بدانیم و در قالبی روایی درست این مسیر را طی کنیم.

این منتقد با اشاره به ساختار فرمی گفت: شخصیت بعد از یک دوره ناراحتی با پروسه‌ای جدید روبه‌رو می‌شود که او را دوباره به استیصال می‌رساند. ای کاش پایان‌بندی به شکلی بود که مخاطب را رها نمی‌کرد و حس همدردی و همدلی بیشتری برمی‌انگیخت. ما نمونه‌های درخشانی در این زمینه داریم، مانند فیلم First Cow به کارگردانی کلی رایکارد که داستان دو دوست را روایت می‌کند و حتی پس از مرگ نیز برای نشان دادن اتصال آن‌ها قاب مربعی به ما کمک می‌کند که این اتصال را ببینیم. در «حلما» اما این اتصال و پایبندی در فرم طنین‌انداز نشده است. این بازی اگر در سه سطح قرار نمی‌گرفت، می‌توانست اثرگذاری بیشتری داشته باشد.

حلما رستمی بازیگر کودک این فیلم نیز در خصوص اسم فیلم گفت: حلما به معنای صبوری است و به دلیل اتفاقاتی که برای شخصیت کودک فیلم می‌افتد باید صبوری کند و با مادر خود همراه شود.چالش‌های هدایت بازیگران حرفه‌ای در فیلم کوتاه

شهرزاد امیرشاه‌کرمی با تأکید بر انتخاب صحیح بازیگران، به‌ویژه حضور فرهاد اصلانی و مریم بوبانی، گفت: فیلم از نظر بازیگری بسیار موفق بود و بازیگران توانستند بخش مهمی از بار روایت را به دوش بکشند. اما برای شکل‌گیری تصمیم نهایی شخصیت زن؛ که انتخابی حیاتی و غیرمعمول است؛ نیاز بود مقدمه‌چینی بیشتری صورت گیرد. فیلم بیش از حد متکی به پس‌زمینه و روایت‌های خارج از قاب بود و برخی سکانس‌ها مانند نمای قطار در جنگل، هرچند زیبا، صرفاً جنبه تزئینی داشتند و کارکرد دراماتیک نداشتند. در چنین تصمیم بزرگی، نیازمند کاشت و برداشت‌های بیشتری بودیم تا پایان‌بندی برای مخاطب باورپذیر جلوه کند.

شاه‌کرمی گفت: در بخش تقابل میان شخصیت غفاری و مادر اسماعیل با بازی فرهاد اصلانی و مریم بوبانی، دیالوگ‌ها بسیار جذاب و قابل‌توجه بودند. هرچند در مقاطعی حجم اطلاعات به‌نوعی به مخاطب تحمیل می‌شد، اما نفس دیالوگ‌نویسی و ریتم گفت‌وگوها پینگ‌پنگی و گیرا بود و توانست بار درام را به‌خوبی منتقل کند.

او در ادامه افزود: ایده مرکزی فیلم صرفاً انتقام نیست، بلکه تصمیم فردی است در برابر ناکارآمدی قانون. این کشمکش فرد با سیستم باید با نشانه‌های بیشتری در طول داستان پرداخته می‌شد تا مخاطب بتواند ارتباط عمیق‌تری برقرار کند.

مهدی گنجی کارگردان فیلم در پاسخ به این نکات، درباره انتخاب‌های روایی و محدودیت‌های تولید گفت: ما در فیلم سعی کردیم در فرم واقع‌گرا و در محتوا سمبولیک عمل کنیم. برخی سکانس‌ها مانند هلی‌شات جنگل یا زخم دست شخصیت زن، معنای نمادین داشتند. البته در نسخه اولیه فیلمنامه صحنه‌هایی وجود داشت، اما به‌دلیل محدودیت‌های مالی و اقتضائات فیلم کوتاه حذف شدند تا روایت ساده‌تر و بی‌پیرایه‌تر پیش برود. هدایت بازیگرانی چون آقای اصلانی و خانم بوبانی تجربه‌ای دشوار اما ارزشمند بود، چرا که کار با چهره‌های حرفه‌ای نیازمند تسلط و مدیریت ویژه‌ای است.

در ادامه، تی‌یام یابنده نیز با اشاره به چالش‌های همکاری با بازیگران حرفه‌ای در فیلم کوتاه گفت: استفاده از چهره‌ها در فیلم کوتاه می‌تواند هم فرصت باشد و هم تهدید. اگر کارگردان نداند چه می‌خواهد و نتواند مدیریت درستی بر صحنه داشته باشد، حتی با حضور بازیگران بزرگ هم نتیجه مطلوب به‌دست نمی‌آید. کارگردان موفق کسی است که بتواند همه عناصر حرفه‌ای را در کنار هم هماهنگ کند تا کیفیت اثر یکدست و منسجم باشد.

در ادامه فیلم‌های کوتاه ایلی‌ها و شازده کوچولو هم در غیاب کارگردانان این آثار بررسی شد.

اگر می‌خواهید موضوعی را تخریب کنید، کافی‌ست از آن بد دفاع کنید!

تی‌یام یابنده در سخنان خود این فیلم را اثری با ذهنیت سفارشی دانست و گفت: فیلم هیچ عنصر تازه‌ای برای آشکار کردن ندارد. از جنگیدن و ایستادن بد دفاع کرده است و همان‌طور که می‌دانیم، اگر بخواهید موضوعی را تخریب کنید، کافی است بد از آن دفاع کنید. هیچ‌کس جنگ را درست نمی‌داند و همه برای حوادثی مانند آنچه در غزه رخ می‌دهد ناراحت می‌شوند؛ اما وقتی در قالب اثر هنری از آن بد دفاع شود، نتیجه معکوس خواهد داشت.

شهرزاد امیرشاه‌کرمی نیز در ادامه نشست، ایراد اصلی فیلم را در ایدئولوژی فیلم‌ساز یا سردرگم بودن او در بیان ایدئولوژی خود دانست و توضیح داد: وقتی فرم با محتوا همراه نباشد، اثر کارکرد خود را از دست می‌دهد. مواجهه با فیلم کوتاه، مانند راه رفتن روی لبه تیغ است؛ زیرا فرم باید تکرارپذیری داشته باشد تا بتوانیم درباره محتوا صحبت کنیم. فیلم فضای بی‌زمان و بی‌مکانی را به تصویر می‌کشد، اما در عین حال سرشار از نشانه‌های زمان و مکان است. کاراکترها فارسی صحبت می‌کنند، اما دست‌نوشته‌ی دختر بچه عربی است. همین تناقض باعث شده فیلم به ضد خود تبدیل شود.

او در ادامه افزود: فیلم‌نامه یک ایراد بنیادین دارد؛ کودک در سنی نیست که بتواند فقدان خانواده در جنگ را درک کند، در حالی که پدربزرگ در تلاش است او را از حقیقت دور نگه دارد. از سوی دیگر، شازده کوچولو در مسیر رشد از کودکی به بزرگسالی حرکت می‌کند، اما شخصیت کودک در این فیلم هیچ مسیری را طی نمی‌کند. همچنین ترکیب ناخودآگاه عناصر مختلف، مانند تلفیق شازده کوچولو با پیرمرد و دریا، موجب سردرگمی بیشتر مخاطب شده است.

ایلی‌ها؛ تجربه‌ای تازه در روایت تصویری و مستند انیمیشن

شهرزاد امیرشاه‌کرمی در خصوص ایلی‌ها گفت: فیلم ایلی‌ها بیش از هر چیز یک انیمیشن رئال تجربی است. از منظر تکنیک تصویرسازی و متحرک‌سازی، فیلم جذابیت‌های ویژه‌ای دارد. انتخاب این فرم و تداخل سینمای زنده با انیمیشن، هرچند تجربه‌ای تکرارشده است، اما در مدیوم کوتاه همچنان نوآورانه به نظر می‌رسد و برای مخاطب تجربه‌ای تازه از مواجهه با تصویر فراهم می‌کند. این اثر مرا به یاد انیمیشن‌های دهه ۸۰ انداخت که توسط فیلم‌سازان ایرانی ساخته می‌شدند و اغلب متأثر از محصولات کانون پرورش فکری بودند؛ آثاری که در جشنواره فیلم کوتاه تهران همواره مورد توجه قرار می‌گرفتند. نمونه شاخص آن، انیمیشن درخشان «کنتراست» اثر مرحوم وحید نصیریان است که با بهره‌گیری از تکنیک‌هایی همچون فوتو انیمیشن، فوتو مونتاژ و متامورف ساخته شد؛ تکنیک‌هایی که بخشی از آن‌ها در «ایلی‌ها» نیز دیده می‌شود.

او با توضیح بیشتر درباره تکنیک‌های تصویری به‌کاررفته در این فیلم افزود: فیلم چند فرم تصویری دارد؛ بخشی از تصاویر به صورت رئال تصویربرداری شده و سپس نقاشی روی فریم‌های ثابت این تصاویر انجام گرفته است. نمونه بارز آن، سکانس‌هایی است که ابتدا درخت به شکل رئال دیده می‌شود و سپس با نقاشی تغییر می‌کند. علاوه بر این، استفاده از تکنیک متامورف در فیلم برجسته است؛ جایی که تصاویر بدون کات به یکدیگر استحاله می‌یابند و فرم‌ها در هم می‌لغزند. نمونه‌های مشابه این تکنیک را در انیمیشن‌هایی چون «روح» (Soul) ساخته پیت داکتر (محصول پیکسار) یا انیمیشن کوتاه «در سایه سرو» اثر شیرین سوهانی و حسین ملایمی می‌توان دید. همچنین، تبدیل شخصیت‌ها و اشیا مانند حرکت اسب یا تغییر شکل گلوله تفنگ در فیلم، نمونه‌های روشنی از کاربرد این تکنیک است.

یابنده نیز درباره نگاه خود به اثر ایلی‌ها توضیح داد: ایلی‌ها یک مستند انیمیشن است؛ چرا که در گام نخست تصویربرداری مستند انجام شده و سپس لایه‌های انیمیشن به آن افزوده شده است. این اثر ذیل سینمای اکسپریمنتال قرار می‌گیرد. با این حال، اکسپریمنتال خود چند دسته دارد. برخی فیلم‌ها تجربه ناب سینماتوگرافیک ارائه می‌دهند، مانند فیلم‌برداری با لنزهای خاص یا حتی ساخت فیلم بدون دوربین در دهه ۱۹۲۰ توسط فیلم‌سازانی چون هانس ریشتر. اما گونه‌ای دیگر از اکسپریمنتال وجود دارد که الزاماً قصه‌گو نیست و دغدغه آن درام یا روایت کلاسیک نیست.

او افزود: نکته مهم در این فیلم آن است که هرچند در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد، اما برخورد آگاهانه‌ای با فرم دارد. من این اثر را مستند انیمیشنی می‌دانم که در ادامه مسیر فیلم‌های اکسپریمنتال قرار می‌گیرد. در ایران نمونه‌های مشابهی داشته‌ایم؛ مانند فیلم «زوزه» که با استفاده از روتوسکوپی ساخته شد. در سطح جهانی نیز انیمیشن مستند فرار کن (flee) تجربه‌ای کم‌نظیر بود که همزمان در رشته‌های بهترین انیمیشن بلند، بهترین مستند بلند و بهترین فیلم خارجی زبان نامزد اسکار شد.

چالش‌های تولید و شبیه‌سازی واقع‌گرایانه در انیمیشن

شهرزاد امیر شاه‌کرمی گفت: این انیمیشن محصول پایان‌نامه مدرسه ARTFX فرانسه است که تمرکز این مدرسه سینمایی روی ویژوال هست. این انیمیشن برای من یادآوذ انیمیشن در جستجوی نمو (Finding Nemo) بود و تشابهاتی باهم داشتند.

وی افزود: اگر بخواهیم فانتزی بسازیم، کار راحت‌تر است، اما وقتی تاکید روی واقع‌گرایی باشد، جزئیاتی مثل نورپردازی زیر آب و شکست نور اهمیت ویژه پیدا می‌کنند. در این انیمیشن شکست نور و بازتاب‌ها و رنگ‌های ایجاد شده به‌طور دقیق شبیه‌سازی شده‌اند. پیشنهاد می‌کنم بچه‌های علاقه‌مند به انیمیشن فیلم را یک بار دیگر با این دید ببینند.

تی‌یام یابنده نیز عنوان کرد: تمرکز اصلی روی جلوه‌گری تصویر و رئالیته‌ای است که از دل انیمیشن بیرون می‌آید. از این نظر، انیمیشن قابل توجه است. در بحث VFX، شبیه‌سازی فیزیک آب سخت‌ترین کار است. بهترین نرم‌افزار برای این کار Houdini است. نورپردازی و سینک کردن عناصر مختلف با یکدیگر اهمیت بالایی دارد.

وی افزود: کاراکترها و تکسچرها به دقت طراحی شده‌اند. حرکت چشم‌ها، بدن و جزئیات دیگر به شکل نزدیک به واقعیت شبیه‌سازی شده است. حتی در بعضی بخش‌ها، روتوسکوپی و کامپوزیت بالاتر از طراحی اولیه اهمیت دارد. صدا در این اثر اهمیت زیادی دارد، حتی اگر طبیعی ضبط نشده باشد. طراحی صدا (Foley) به گونه‌ای است که حس جهان زیر آب را تقویت می‌کند و به اندازه تصویر اهمیت دارد.

 

منبع
https://mizehonari.ir/16_790/
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *